تيانازتياناز، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

دنیای من تیاناز

زبان انگلیسی

عزیز دلم، اول از اینکه چندوقتی بود که مطالبی نتونستیم تووبلاگت بنویسیم مارو (مامان وبابا) ببخش آخه وقت نمیکردیم. حالا چندتا کلمه انگلیسی که یاد گرفتی رو اینجا مینویسم. توپ = بال (ball) هاپو(سگ) = داگ(dog) پیشی (گربه)= تت (cat) میمون = مانتی (monkey) پا = بوت (foot) گوش= ای یر (ear) چشم = آآای (eye) مامان = مامی (mammy) بابا= ب’دی (dady) پسر = بوی(boy) نی نی = بیبی (baby)  کیف = بد (bag) كتاب = بوت ( book) اسباب بازی = توی (toy)  دست = اند (hand) اتوبوس = بات (bus) ماشين = دار (car) ...
24 اسفند 1390

عیادت خاله میترا

چندروز قبل خاله میترا(دوست مامان) حالش خوب نبود رفته بود بهداری ما هم با مامان رفتیم عیادت. قبل از رفتن با مامان درباره اینکه خاله میترا حالش بد شده و رفته بهدارری و سرم زده صحبت میکردیم وتیاناز خانوم اینارو شنیده بودند، حالا رفتیم بهداری پیش خاله میترا: بعد از حال واحوالپرسی ما با خاله تیاناز میگه: تیاناز: دیام دیام ، (سلام سلام) خاله میترا : سلام خاله تیاناز : خاله میتا چی شده ه ه ه ه ه ه خاله میترا: هیچی خاله خوبم تیاناز: خاله میتا بو وووه شده. آخ هی ی ی ی ی آمبو زدی ی ی ی ی ی خاله : آره خاله آلان بهترم  تیاناز: میتا به تهی ی ی ی ی ی ی (بهتریییییییی) خاله: آره عزیزم خوبم بعد از ک...
24 اسفند 1390

آلبوم عكس تياناز

    این کفشدوزک اولین عروسکیه که بهش توجه کردی ,اونو بابا بالای تختت از سقف آویزون کرده. از نگاه کردن بهش سیر نمیشدی مخصوصاً وقتی فنرشو میکشیدیم و بالا و پایین میپرید که حتی به زبان خودت باهاش حرف هم میزدی       اینجا ساحل هتل همای بندره تو سه ماهه بودی اولین باری که اومدی دریا. برات خیلی جالب بود                           اینم شیطونیات موقع عکس گرفتن. خییییییییییییییییییییییییییلی دوست دارم             ...
24 اسفند 1390

شعرهای تیانازی

عزیز دلم چند تا شعر که تاحالا یاد گرفتی به کمک بابا مامان میخونی مینویسم اونجائی که با رنگ قرمز نوشتم از زبون تیانازه   شعراول شعر( یه توپ دارم) :   یه توپ دارم گ گ ائیه سرخ وسفیدو آبییه میزنم زمین هبا میه نمیدونی تا تجا میه من این توپ و ن´ آشتم ( اینجا حرف ن با فتحه وصدای í بخونید ) مشقامو خوب ن¸اشتم ( اینجا حرف ن و ا رو با کسره وصدای ا بخونید ) بابام بهم ای دی داد یه توپ گ گئی داد بعد از تموم شدن این شعرت برا خودت دست میزنی و میگی ت´پو یعنی تموم   &n...
24 اسفند 1390

A,B,C,D

الهي قربونت برم ديشب تو تابت نشسته بودي و داشتي باصداي بلند شعر A,B,C,D ميخوندي من و بابايي فكر ميكرديم هنوز كامل نميخوني ولي ديديم كه كل شعر را كامل خوندي و از خوشحالي اينقدر برات دست زديم و هورا كشيديم كه خودت ترسيده بودي. چند بار ميخواستيم صداي قشنگت را ضبط كنيم ولي نميدونم چرا موقع ضبط كردن كامل نميخوني. متن شعربه زبون خودت: اي(A) بي(B) شي(C) دي(D) اي(E) اب(F) دي(G) ايش(H) آي(I) د(J) ك(K) ادومدو(L M N O) بي(P) ديو(Q) آ(R) اش(S) دي(T) يو(U) بي(V) دبليو(W) ايش(X) باي(Y) ان(AND) دي(Z)           ...
24 اسفند 1390

شيرين زبونيهات

عزيز دلم خيلي شيرين زبون شده اي و تقريباً ديگه همه چيز ميگي و صحبت كردنت داره روز به روز بهتر و بامزه تر ميشه.  چند بار ميخواستم فرهنگ لغت جديدت را بنويسم ولي چون كلمات زيادي را ميگي كه همه را يادم نميمونه، براي همين بيشتر حرفهاي بامزه ات را مينويسم كه بعضي وقتها جملاتي ميگي اصلاً باورمون نميشه و خيلي ذوق ميكنيم  . خلاصه از شيرين زبونيهات هرچي بگم كمه. كه بعضي هاش را ميگم: مثلاً ديروز كه از سر كار اومدم و بهم سلام (ديام) كردي گفتي ماماني "حشته نباشي" و نميدوني چه خستگي از تنم در رفت و سرحال شدم كه همون موقع زنگ زدم به بابايي هم بگي و كلي هم بابايي كيف كرد. قربون اون زبون نازت برم. يا بعضي وقتها كه ميخواهي تشكر كني ...
23 اسفند 1390
1